×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

فردای رها

× دانستنی های حقوق
×

آدرس وبلاگ من

raha168.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/raha168

(جزوء حقوق مدنی 3(قسمت اول

حقوق مدنی 3 قواعد عمومی قرارداد مقدمه، اصطلاحات و کلیات: معامله، قرارداد، عقد، توافق و تعهد در معنای عام شبیه به یکدیگرند و در حد مفاد تعهد شده توسط طرفین و به شرط رعایت مقررات مربوطه الزام آورند. قرارداد: همکاری متقابل دو یا چند اراده که باعث ایجاد یک ماهیت حقوقی می شود هر اراده نماینده یک شخص است. وقتی دو اراده بر سر موضوعی واحد به توافق می رسند نتیجه این توافق ایجاد تعهد برای دو طرف است و با این انشاء یا خلق اثر در واقع یک ماهیت حقوقی ایجاد می شود. ماهیت حقوقی: اعمالی که اعتباری غیر قابل لمس و رؤیت هستند و در حقوق شناخته اند ماهیت حقوقی همان قالب قصد شده یا توافق شده توسط طرفین است. نمونه ماهیتهای حقوقی شناخته شده عبارتند از بیع، اجاره، رهن و یا توافقات غیر معین که نام خاصی ندارند. انواع قراردادها: عقود معین: قراردادهایی است که در قانون نام و مشخصات مخصوصی دارند مانند قرارداد اجاره و بیع که در قانون نام و مشخصات و شرایط آن ذکر شده است. از جمله عقود معین: بیع، رهن، مضاربه، وکالت، کفالت، جعاله، صلح و قرض را می توان نام برد. عقود نامعین: قراردادهایی هستند که نام و عنوان خاصی در قانون ندارند و جنبه خصوصی دارند و طرفین در مورد احکام و آثار آن بین خود تراضی می کنند و چون نتیجه توافق دو اراده هستند مورد احترام قانون می باشند. مثلاً در مورد ساخت یک بنا قرارداد بین کارفرما و مهندس ناظر عقد و توافقی است که نام خاصی در قانون ندارد ولی معتبر است. در حقوق اصل بر آزادی و حاکمیت اراده است. اراده یعنی قصد و رضایت. اراده در حقوق مختار است که هر تعهدی را بپذیرد و هر توافقی انجام دهد یعنی اصل بر آزادی در انعقاد قرارداد است. طبق ماده 10 ق.م که قراردادهای نامعین را تأیید می کند. کلیه قراردادهای خصوصی نسبت به آنهایی که آن را منعقد می کنند نافذ است. ماده 10 قانونی مدنی: ((قراردادهای خصوصی نسبت به کسانیکه آن را منعقد نموده اند در صورتیکه مخالف صریح قانون نباشد الزام آور است)). آیا اگر توافق خلاف قانون بود باطل است؟ وقتی قانون امری باشد پیروی از مفاد آن الزامی است و اشخاص نمی توانند خلاف آن را توافق کنند مانند ارث، ازدواج و اهلیت. ولی اگر قانون تکمیلی باشد طرفین عقد می توانند خلاف آن توافق کنند بنابراین توافق برخلاف قوانین امری پذیرفته نیست و معتبر نمی باشد ولی توافق بر خلاف قوانین تکمیلی آزاد است مانند محل اجرای عقد که قانوناً همان محل انعقاد عقد است ولی نظر طرفین و عرف می تواند محل دیگری را برای اجرای عقد مقرر کند. این قانون یک قانون تکمیلی است که طرفین می توانند بر خلاف آن تراضی کنند. الزام: اجبار شخص به حقوقی که بر عهده گرفته است. وقتی کسی تعهدی بر عهده گرفت برای انجام تعهد الزام می شود یعنی تکلیفی است که باید انجام شود. نیروی الزام از بیرون به شخص وارد می شود. التزام: پذیرفتن تکلیفی است که خود شخص بر عهده گرفته و باید به آن پایبند باشد. نیروی التزام از درون به شخص وارد می شود. عقد: توافق دو یا چند اراده در ایجاد یک ماهیت حقوقی است. نتیجه عقد ایجاد تعهد است. تا دو اراده با هم برخورد نکنند و گره نخورند عقد واقع نمی شود و توافق نیز حاصل نمی گردد. عقد از لحاظ لغوی به معنای گره زدن و بستن است. ایقاع: عمل حقوقی است که نتیجه یک اراده است و با یک اراده ایجاد می شود بدون اینکه نیاز به توافق با اراده دیگری داشته باشد مانند ابراء، طلاق، اعراض، فسخ. اعمال حقوقی شامل عقد و ایقاع هستند که در نتیجه اراده و انشاء صاحب اراده به وجود می آیند منتها در ایجاد عقد دو اراده دخیل است ولی در انشاء اقاله تنها یک اراده دخیل و کافی می باشد. � فسخ قرارداد: فسخ یک ایقاع است و تنها مرتبط با اراده فاسخ است (فسخ برهم زدن قرارداد به اراده یک طرف است). اقاله: برهم زدن قرارداد به توافق دو طرف است و به واقع توافقی است که نتیجه آن برهم زدن توافق قبلی است. طرفین با رضایت دو طرف عقد را اقاله می کنند نه اینکه فسخ می کنند. بنابراین اقاله در زمره عقد است نه ایقاع. ابراء: دائن مدیون را ببخشد یا به عبارتی گذشتن از دین است که با گذشت دائن مدیون بری می شود. اینکه مدیون راضی باشد یا نباشد در ابراء مؤثر نمی باشد و نتیجه ابراء سقوط دین حاصل است. زیرا ابراء ایقاع است. اعراض: گذشتن از عین است یا به عبارتی چشم پوشی کردن از مال. اعراض نیز ایقاع است. هر مالکی می تواند در مال خود از مالکیت آن چشم پوشی کند. پس در اعراض مال، آن مال مباح می شود و هر کسی می تواند آنرا تملک کند. عقد لازم: عقدی است که هیچ یک از طرفین نمی توانند آن را برهم بزنند مگر از دو طریقی که قانون پیش بینی کرده است: 1- توافق دو طرف عقد که آنرا اقاله گویند. 2- فسخ یا برهم زدن معامله از طریق قانونی که آنرا خیار گویند. زمانی عقد از طریق خیارات قابل برهم زدن است که برای احدی از طرفین خیاری موجود باشد. ماده 396 ق.م انواع خیارات را نام برده است و کسی که می خواهد با توجه به یک نوع خیار، مانند خیار عیب، عقدی را فسخ کند باید بتواند منشاء خیار خود و شرایط آن را اثبات کند. عقد لازم با فوت، جنون و سفاهت طرفین برهم نمی خورد و به واقع قائم مقام قانونی یا ورثه آنها ملزم هستند تا تعهدات مالی متوفی را از محل اموال او بجا آورند. با فوت طرفین عقد در صورتیکه تعهدات هر کدام از طرفین یا احدی از آنها شخص و یا قائم به شخص متعهد باشد ساقط می شود. عقد خیاری: عقدی است که در آن برای یکی از طرفین یا هر دوی آنها یا شخص ثالثی در مدت معینی حق فسخ موجود باشد. در این نوع عقد، خود طرفین با توافق برای مدت معینی اختیار فسخ معامله را مقرر کرده اند. این اختیار ممکن است برای هر کدام از طرفین یا شخص ثالث مقرر شده باشد. مثال: شخصی فرشی بخرد آنرا می برد خانه و خانم او (شخص ثالث) آنرا بپسندد یا نه. عقد جایز: عقدی است که هر یک از طرفین هر وقت بخواهند می توانند آنرا فسخ کنند. فسخ عقد جایز نیاز به دلیل و اثبات وجود دلیل فسخ ندارد و عقود جایز با فوت، جنون و سفاهت طرفین خود به خود بهم می خورند یا منفسخ می شوند. بطلان: یعنی عدم وجود اثر برای هر نوع عمل حقوقی. وقتی عمل حقوقی باطل است که از روز نخست به صورت قانونی و صحیح شکل نگرفته است و هیچ اثری بر آن مترتب نمی باشد. مانند اینکه دیوانه ای خانه اش را بفروشد. این معامله بدلیل عدم اهلیت باطل است. فسخ: برهم زدن قرارداد صحیح به اراده یکی از طرفین. فسخ در عقود صحیح امکان پذیر است. اثر فسخ از تاریخ فسخ است و نسبت به آینده اش است ولی بطلان اثر قهقرایی دارد و از روز نخست عقد صحیحاً شکل نگرفته تا اثری داشته باشد. انفساخ (منفسخ): برهم خوردن قرارداد صحیح بدون اراده طرفین بصورت قهری است مانند فوت وکیل در عقد وکالت. اثر انفساخ مانند فسخ است ولی نحوه ایجاد آن متفاوت است. تفاسخ (اقاله): برهم خوردن قرارداد صحیح به اراده طرفین یا دو طرف. چند نکته مهم : 1- اصل بر لازم بودن قراردادهاست مگر اینکه در قانون به جایز بودن آن اشاره شده باشد. 2- اگر قانونگذار نسبت به لازم یا جایز بودن قرارداد سکوت کرده باشد آن قرارداد لازم است. 3- نمی توان عقد جایز را لازم نمود مگر آنکه ضمن عقد، لازمی شرط شده باشد. مثال: الف خانه خود را به شخص ب می فروشد (عقد بیع لازم است) و ضمن عقد بیع شرط می شود که ب وکیل در فروش باغ الف باشد (عقد وکالت جایز است و چون ضمن عقد لازم شرط شده لازم است) 4- شرط ضمن عقد لازم، لازم است و شرط ضمن عقد جایز، جایز است. 5- عقد نکاح، عقدی لازم است در نتیجه هر چه شرط ضمن عقد نکاح می شود نیز لازم است. 6- عقد لازم مانند بیع- نکاح- اجاره- صلح. 7- عقد جایز مانند شرکت یا شراکت- وکالت- امانت یا عاریه یا ودیعه- جعاله. 8- ماده 219 قانون مدنی اصل بر لزوم عقود قرارداد است بنابراین همه عقود لازمند مگر در مورد خاصی به جایز بودن عقدی تصریح قانونی شده باشد، این اصل را اصل اصاله اللزوم می گویند. عقد منجز: عقدی است که تأثیر آن منوط به واقعه یا امر دیگری نیست و به صرف انشاء (ایجاد کردن) به وجود می آید. عقد منجز به صرف اعلام اراده مؤثر است و اثر آن منوط به امر دیگری نیست. * منظور از انشای عقد، اراده ایجادی طرفین عقد است و طرفین با اراده خود یک اثر حقوقی به وجود می آورند لحظه انشاء و ایجاد یک اثر حقوقی و شناخت زمان به وجود آمدن انشاء و یا توافق طرفین مهم است که به آن خواهیم پرداخت. انشاء با اخبار تفاوت دارد: 1- اخباری: خبر دادن از کاری است که قبلاً انجام شده به عبارت دیگر خبری از گذشته دادن. اقرار اخباری است. 2- انشاء: اعلام فروش کردن یا در معرض فروش قرار دادن یعنی به وجود آوردن یک عمل حقوقی که قبلاً سابقه نداشته است مانند اعلام فروش منزل که از لحظه اعلام یا ایجاب و پیشنهاد بوجود می آید. انشاء یعنی خلق- ایجاد . انشاء هنگام ایجاب بوجود می آید ولی اخبار خبر از گذشته می دهد. * اقرار یعنی خبر دادن از حقی برای غیر به ضرر خود پس اقرار انشاء نیست زیرا اثر حقوقی جدیدی با اقرار ایجاد نمی شود بلکه تنها خبر از یک اتفاقی است که قبلاً واقع شده است. ضمناً اقرار با ادعا تفاوت دارد ادعا یعنی به نفع خود اظهاری داشتن ولی اقرار یعنی اظهار به نفع دیگران و به ضرر خود. عقد معلق: عقدی است که اثر انشاء یا اثر اراده ایجادی منوط به وقوع واقعه دیگر است به عبارت دیگر عقدیست که تأثیر آن منوط است به وقوع حادثه ایی خارج از اراده طرفین. * منظور از اراده ایجادی اراده ای است که می خواهد یک عمل حقوقی را خلق کند. وقتی اثر یک عقد منوط به شرطی (یا معلق علیه) می شود که احتمال وقوع یا عدم وقوع آن شرط وجود دارد، عقد معلق است. عمل مشروط باید محتمل الوقوع باشد یعنی احتمال وقوع شرط وجود داشته باشد والّا اگر شرط قابل وقوع نباشد این عقد باطل است. مانند اینکه فردی بگوید خانه ام را فروختم مشروط به اینکه خورشید از غرب طلوع کند، این عقد باطل است زیرا طرف اراده انشایی نداشته است ولی ممکن الحصول مانند اینکه: خانه ام را به شما می فروشم مشروط بر اینکه در کنکور کارشناسی ارشد قبول شوید. در این مثال عمل بیع مشروط به وقوع شرط (قبولی در کنکور) شده است و این شرط ممکن است واقع شود و یا نشود و تا زمانیکه شرط واقع شود، عقد اثری ندارد. در خصوص صحت یا بطلان عقد معلق 3 نظریه وجود دارد: 1- گروهی عقد معلق را مطلقاً باطل می دانند و معتقدند کسی که عقد را منعقد می کند باید جازم باشد و در عقد معلق جدیت یقینی وجود ندارد. 2- گروهی عقد معلق را صحیح می دانند. 3- گروهی معتقدند اگر در عقد معلق تعلیق در انشاء باشد عقد باطل است و اگر در عقد معلق تعلیق در منشأ باشد عقد صحیح است. مثلاً خانه ام را فروختم به شرط اینکه برادرم از سفر بیاید از این جمله دو برداشت می شود: 1- تعلیق انشاء: آمدن برادر شرط وقوع عقد است یعنی تا برادر نیاید عقد واقع نمی شود. 2- تعلیق منشاء: آمدن برادر باعث وقوع اثر عقد است یعنی عقد از همان ابتدا با انشاء ایجاد شده است منتها آثار عقد جاری نمی شود مگر زمانیکه معلق علیه به وقوع بپیوندد. * عقد نکاح، ضمانت و وقف نمی توانند معلق شوند اگر شوند باطل است. * اگر در عقد معلق تعلیق در انشاء باشد عقد باطل است. * در قانون مدنی عقد معلق پذیرفته شده و صحیح است منتها عقد معلق در صورتی صحیح است که تعلیق (وابسته کردن- معلق کردن) در منشاء (آثار) باشد نه در انشاء. پس از وقوع شرط در عقد معلق اثر شرط عطف به ماسبق می گردد یا از لحظه وقوع شرط به بعد اثر عقد جاری است: در مورد این مسأله اختلاف نظر وجود دارد ولی ما نظر دکتر کاتوزیان را بررسی می کنیم: از آنجایی که خود طرفین خواسته اند که اثر عقد را منوط به حادثه دیگری کنند لذا اثر عقد از روز وقوع شرط به بعد جاری است و به واقع بالعکس معاملات فضولی است که تنفیذ مالک عقد را از روز نخست مؤثر و صحیح می کند. تفاوت معامله فضولی و عقد معلق در معامله فضولی از ابتدا، وقوع عقد معلوم نیست یعنی معلوم نیست که آیا مالک راضی هست یا خیر ممکن است در آتیه عقد واقع شود یا نشود یعنی انشاء ممکن است باقی بماند یا نماند ولی در عقد معلق روز اول انشاء جزماً وجود دارد ولی اثر عقد منوط به یک حادثه است. عقد معوض: عقدی است که دو عوض دارد و عوضین در مقابل هم قرار می گیرند مانند بیع که ثمن در مقابل مبیع است. وقتی عقد معوض است بین عوضین باید یک رابطه عادلانه موجود باشد یعنی از نظر اقتصادی عادلانه باشد والّا مغبون خیار فسخ به لحاظ غبن دارد. در عقد معوض طرفین حق حبس دارند یعنی هر یک از طرفین می توانند اجرای تعهد از ناحیه خود را منوط به اجرای تعهد از ناحیه طرف مقابل کند. * در عقد معوض اگر تعهد یکی از طرفین باطل بود، تعهد طرف دیگر نیز باطل است. فرد الف یک کیلو تریاک به فرد ب داده است که فرد ب برای او اسبی بیاورد. لذا چون تحویل تریاک باطل است تحویل اسب هم باطل می باشد. ویژگی عقد معوض 1- وجود رابطه عادلانه بین عوضین. 2- داشتن حق حبس توسط طرفین. 3- در صورت بطلان تعهد یک طرف تعهد طرف دیگر نیز باطل است. 4- در عقد معوض عوضین باید معلوم و معین باشند. 5- در عقد معوض تلف مبیع یا عوض قبل از قبض باعث انفساخ عقد است. عقد غیر معوض(بلاعوض): عقدی است که در مقابل عوض،عوضی قرار تمی گیرد و به واقع عقد مجانی است یعنی یکی تعهدی بر عهده دارد و دیگری تعهدی بر عهده ندارد مانند هبه. آیا در عقد غیر معوض می توان شرط عوض کرد مانند اینکه فرد الف بگوید خانه ام را هبه می کنم به فرد ب به شرط اینکه خانه ات را به من بفروشی؟ و آیا در اینصورت عقد غیر معوض، معوض می شود؟ بلی- خیر- زیرا شرط عوض ضمن عقد غیر معوض ماهیت عقد را تغییر نمی دهد در نتیجه عقد غیر معوض است و در این حالت بین عوضین رابطه علت و معلولی به وجود نمی آید. و ویژگیهای عقد معوض که فوقاً گفته شد در عقد غیر معوض لازم الرعایه نمی باشد. مثلا فرد الف خانه ای را به ب می بخشد به شرط اینکه فرد ب ماشینی را که سوار است به الف بفروشد بعد از عقد هبه معلوم می شود که ماشین مورد نظر اصلاً متعلق به فرد ب نیست و مالک راضی به فروش آن به فرد الف هم نیست در اینصورت تعهد دوم باطل است در اینصورت: 1- آیا چون تعهد فروش ماشین باطل است هبه خانه نیز باطل است؟ خیر 2- در صورتیکه خانه چندین برابر ماشین ارزش اقتصادی داشته باشد آیا فرد الف حق فسخ به لحاظ غبن را دارد یا خیر؟ خیر 3- از آنجایی که فرد ب نمی تواند ماشین را تحویل دهد آیا فرد الف می تواند منزل را به فرد ب تحویل ندهد یا خیر؟ خیر 4- فرد الف برای جبران خسارت خود چه حقی دارد؟ عقد صحیح است ولی الف حق فسخ هبه را دارد زیرا فرد الف به لحاظ خیار تخلف از شرط مقرر شده و خیار فسخ دارد. * در عقد غیر معوض به شرط عوض نیازی نیست میزان عوض دقیقاً معلوم باشد و ممکن است که مجهول باشد. مانند اینکه فرد الف بگوید خانه ام را بخشیدم به فرد ب به شرط آنکه هر چه پول در جیب اوست مال من است. * جهل باعث سرایت به هبه نمی شود و عقد صحیح است و نیازی نیست که شرط عوض مقدارش معلوم باشد. در حالیکه در عقد معوض، عوضین باید دقیقاً معلوم و معین باشند و اگر عوضی مجهول بود عقد باطل است. عقد تملیکی: عقدی است که به محض انشاء برای طرفین مالکیت می آورد و طرفین بر مالی مالکیت پیدا می کنند مانند عقد بیع که به محض بیع فروشنده مالک ثمن است و خریدار مالک مثمن است. در واقع در این نوع عقد طرفین بر مالی مالکیت پیدا می کنند. عقد عهدی: عقدی است که با ایجاب و قبول، تنها تعهدی بر عهده متعهد مستقر می شود و طرفین متعهد می شوند مانند اینکه فرد الف متعهد می شود که منزل ب را رنگ بزند و فرد ب صاحب چیزی نمی شود. در واقع در این نوع عقد هر کدام از طرفین یا یکی از آنها بر شخصی مستحق می شود. عقد مطلق: عقدی است که شرطی ضمن آن نشده باشد. عقد مشروط: عقدی است که ضمن آن شرطی شده باشد. عقد رضاعی: عقدی است که به صرف ایجاب و قبول و بدون نیاز به تشریفات خاصی ایجاد می شود و الزام آور است. مانند اجاره و بیع. البته بیع تشریفاتی نیز هست مانند بیع اموال محکوم علیه توسط واحد اجرای احکام دادگستری که باید به طریق مزایده انجام شود. عقد تشریفاتی: عقدی است که علاوه بر ایجاب و قبول برای وقوع آن نیاز به تشریفات دیگری نیز هست. مانند قبض در عقد هبه، مزایده اموال محکوم علیه توسط واحد اجرای احکام دادگستری و ثبت سند رسمی در املاک ثبتی موضوع مواد 47 و 48 قانون ثبت اسناد و املاک. * اصل بر رضاعی بودن عقود است مگر اینکه قانونگذار تشریفاتی را قید کرده باشد. پس اصل بر اینست که برای انعقاد بجز ایجاب و قبول چیز دیگری نیاز نیست مگر اینکه قانونگذار تشریفاتی را نام برده باشد. مثالی برای عقد تشریفاتی: در هبه علاوه بر ایجاب واهب (کسی که می بخشد) و قبول متهب (کسی که به او می بخشند) نیاز به قبض مال موهوبه توسط متهب هم می باشد یعنی در هبه قبض شرط صحت عقد است. همچنین در بیع صرف (بیع طلا و نقره به هم) قبض شرط صحت است. شرایط اساسی صحت معاملات: برای اینکه معامله ای صحیح تلقی شود و آثار صحت را داشته باشد باید دارای دو نوع شرط باشد: 1- شرایط عمومی: باید در همه قراردادها صرف نظر از نوع آنها چه معین و چه نامعین شرایطی موجود باشد والّا عقد معتبر نخواهد بود. 2- شرایط اختصاصی: هر قراردادی علاوه بر شرایط عمومی دارای شرایط اختصاصی هم هست مثلاً بیع هم دارای شرایط عمومی و هم شرایط اختصاصی مخصوص خود بیع است. مطابق با ماده 190 ق.م برای صحت هر قرارداد 4 شرط باید وجود داشته باشد: 1- قصد انشاء طرفین و رضای آنها 2- اهلیت طرفین 3- موضوع معین که مورد معامله باشد 4- مشروعیت جهت معامله ضمانت اجرای فقدان هر کدام در شرایط فوق بطلان یا عدم نفوذ عقد است. بطلان یعنی عقدی که اصلاً وجود خارجی ندارد و به وجود نمی آید تا اثر مطلوب و قانونی داشته باشد عقد باطل قابل بازسازی نیست مگر مجدداً ساخته شود. عدم نفوذ عقد یعنی عقدی که ناقص است. صحیح نیست و در عین حال باطل هم نمی باشد وقتی عقدی غیر نافذ است با اضافه شدن شرط ناقص عقد صحیح می شود و چنانچه شرط معدوم اضافه نشود عقد باطل می گردد. از حقوقی عقد غیر نافذ در حالت عدم نفوذ مانند بطلان است نمونه عقد غیر نافذ عقد اکراهی مثل عقد سفیه در امور مالی است. گاهی عقدی بین دو طرف اعتبار دارد و در برابر دیگران قابل استناد نمی باشد که به آن عدم قابلیت استناد عقد گویند. قصد انشاء طرفین و رضای آنها: یعنی طرفین عقد قاصد و راضی باشند بین قصد و رضایت تفاوت هست. مراحل رسیدن به قصد 1- خطور در ذهن: تصور فروش خانه که امری ارادی نیست و به صورت قهری انجام می پذیرد یعنی اراده و اختیار در آن نقشی ندارد بلکه بصیرت ناخودآگاه در ذهن مشخص نقش می بندد. 2- سنجش و ارزیابی: شخص سود و زیان خود را در این مرحله مورد بررسی قرار می دهد و این مرحله اختیاری است یعنی شخص اختیار دارد که امری را بسنجد یا نسنجد. 3- تصمیم (رضایت): تمایل و رضایت شخص است. یعنی شخص در این مرحله پس از سنجش به عمل خود راضی یا خشنود می شود و سپس تصمیم به اجرای آن می گیرد. 4- قصد (اجرای تصمیم): در این مرحله شخص شروع به اعمال مقدماتی می کند مثلاً به بنگاه املاک مراجعه می کند و سپس با خریدار مذاکره می کند. رضایت یعنی خشنودی خاطر و راغب بودن و خوشحال بودن و رضایت از لحاظ ذهنی قبل از قصد می آید. مانند اینکه فردی بگوید این ماشین را می فروشی و سپس فروشنده بگوید بله در این مرحله اراده انشایی وجود ندارد و قصد نیز صورت نگرفته. * قصد مرحله اجرای تصمیم است و قصد انشاء باید برای ایجاد یک ماهیت حقوقی باشد و برای هزل و شوخی نباشد و عقد با داشتن قصد انشاء شکل می گیرد نه با قصد و رضایت. (ماده 191 ق.م) قصد: شرط تشکیل عقد است و تا قصد نباشد عقد منعقد نمی گردد ولی رضایت شرط نفوذ و تأثیر عقد است به عبارت دیگر ممکن است شخص قاصد و راضی نباشد ولی ممکن نیست که عقدی واقع شود و قصدی نباشد مانند اینکه شخصی دیگری را تهدید کند که اگر این اتومبیل را نخری خانه ات را آتش می زنم در این حالت اگر بخرد فرد قصد که در واقع مرحله اجرای تصمیم است را دارد ولی رضایت و خشنودی خاطر ندارد. * امکان وقوع عقد با رضایت تنها نیست ولی امکان وقوع عقد با قصد بدون رضایت هست مثلاً اگر دختری را مجبور به ازدواج کنند و دختر به دلیل اکراه تن به ازدواج دهد در واقع او قصد دارد و اراده خود را اعلام می کند ولی رضایت ندارد. * عقد واقع می شود به قصد انشاء عقد بدون قصد باطل است و نیاز قصد نیز عقل سالم است.

سه شنبه 14 تیر 1390 - 11:22:54 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


روانشناسی جنایی


تاریخچه روان‌شناسی قانونی


وضع حقوقى فرزندخواندگى در ايران


اموال مجهول المالک - تحقيق درس حقوق مدني 2


نمونه آراي حقوقي محاکم- رجوع از بذل مهريه


مهریه


جزوءحقوق مدنی 3-قسمت چهارم


جزوءحقوق مدنی 3-قسمت سوم


(جزوء حقوق مدنی3 (قسمت دوم


(جزوء حقوق مدنی 3(قسمت اول


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

140012 بازدید

26 بازدید امروز

27 بازدید دیروز

236 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements